دیدن اولین اپیسود Miracle Workers بهشدت مشعوفم کرد؛ مخصوصاً آن خدای پیر لاابالی که فقط دنبال نابودکردن زمین است و مرا یاد خودم میاندازد، وقتهایی که فکر میکردم پاککردن صورت مسئله بهترین راهحل است و لازم نیست برای حل مسئله خودم را بسابم. و البته مخصوصاًتر حضور دن دوستداشتنی در نقش فرشتهای منزوی که پتو روی سرش کشیده و در بخش استجابت دعا مشغول کار است. این بخش از بارگاه الهی بخشی تاریک و متروکه و بیسروصداست که فرشتة مسئول آن (دنیل ردکلیف) خیلی عشقی دعاها را پاسخ میدهد؛ آن هم نه همیشه مثبت و مطلوب. آسانها را با روش حوصلهسربر خودش مستجاب میکند که گاهی به تراژدیهای هولناکی هم ختم میشوند و کمی سختها و سختترها را به خود خدا حواله میدهد. داستان از جایی شروع میشود که فرشتهبانویی به این بخش منتقل میشود و در پی حوادثی، با خدا سر نابودی زمین شرط میبندد. بلی! خدا با سرخوشی نابودی زمین پس از دو هفته را بهعلاوة خوردن کرمی چاقوچله (کرم را فرشته باید بخورد، در صورت باخت به خدا) به داو میگذارد و از این شرطبندی خیلی هم مسرور است.
درباره این سایت