خواب یکی از آرزوهای برآورده‌نشده‌ام را دیدم و فکر کنم احساسم توی خواب خیلی خیلی شیرین‌تر از اصل واقعی آن، در صورت تحقق، بود. نمی‌دانم چرا خواب‌ها این‌طورند!

نمی‌دانم توی بیداری برایش چه کاری باید بکنم! لحظه‌ای که باید تجربه بشود؛ حالا به چه صورت؟ و آن لحظه پیش‌درآمد و تبعات هم نداشته باشد. خودِ خودِ خودش اصل و ناب است؛ یک برش بدون همة جوانبش. و این در واقعیت ممکن و منطقی و حتی جذاب هم نیست. اصلاً چیز ماندگاری نیست. مثل گذاشتن تکه‌ای از بهترین خوردنی دنیا توی دهانت است که تا با بزاق در هم نیامیزد نمی‌توانی از آن لذت ببری ولی همین آمیختگی شروع زوال آن و لذت در پی‌اش است. مثل فواره‌ای که به‌محض زیبایی‌آفرینی سقوط می‌کند و حتی اگر از آن عکس هم بگیری، چون حرکت ندارد، آن زیبایی یگانه‌اش را نمی‌تواند به تو هدیه کند. همان حرکت سبب کمال و زوالش است.

پارادوکس عجیبی که قلبم را فشرده می‌کند!

یادم‌ـباشد-نوشت: تهش که شیما هم آمد و تأیید کرد مشکلی نیست و من از همة هیاهوهای چند قدم آن‌سوتر به‌دور بودم و در خوشی مستغرق!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فانوس رایانه زالو دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. Medical Bracelets For Women علی صالحی | مولف زنده ی مرگ وبلاگ من خرید اینترنتی مسجد عقل Bobby دلنوشته های یک کولی خونه به دوش